کد مطلب:319195 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:184

مهدی فرزند بلافصل یازدهم حضرت عسگری است
1 - در «كافی» شریف از حضرت جعفر بن محمد علیهماالسلام نقل است كه فرمود پدرم به جابر بن عبدالله انصاری فرمود من با تو حرفی دارم، هر زمان وسعت وقت برای تو باشد تعیین نما تا تو را ملاقات كنم. جابر عرض كرد هر وقت كه بخواهید... پدرم روزی با جابر خلوت فرمود و به او گفت ای جابر بمن خبر بده از لوحیكه در دست مادرم فاطمه دختر رسول خدادیدی، و نیز آنچه را كه مادرم در شرح آن لوح فرموده بیان كن. جابر عرض كرد خداوند گواه و آگاه است كه من وارد خانه ی فاطمه شدم بمنظور عرض تهنیت بر ولادت حسین (ع)، در دست آن حضرت لوح سبزی كه گمان نمودم زمرد است مشاهده كردم، و در آن لوح نوشته ی سفیدی برد برنگ آفتاب، پس عرض كردم، پدر و مادرم بفدایت بادای دختر رسول خدا، این لوح چیست؟ فرمود این لوحی است كه بهدیه فرستاده است او را خداوند تعالی بسوی رسول خودش، در این لوح است نام پدرم و اسم شوهرم و نام دو فرزندم و نامهای اوصیاء از اولاد من، بدانكه این لوح را پدرم بمن عنایت فرموده تا اینكه مرا به آن بشارت دهد. جابر گوید آن لوح را گرفتم و خواندم و از آن استنساخ نمودم و حضرت باقر (ع) فرمود ای جابر آن لوح را بمن نشان ده. حضرت باقر (ع) بمنزل جابر تشریف برده سپس فرمود،
ای جابر تو نسخه ی خود را در دست بگیر، من می خوانم، تو ملاحظه نما كه من مطابق نسخه می خوانم، و خوب مطلعم، و حضرت صادق فرماید پدرم شروع فرمود بخواندن، پس مخالف واقع نشد حرفی بحرفی. اینك لوح:

بسم الله الرحمن الرحیم

«هذا كتاب من الله العزیز الحكیم لمحمد نبیه و نوره و سفیره» «و حجابه و دلیله نزل به روح الامین من عند رب العالمین عظم یا محمد» «اسمائی و اشكر آلائی و لا تجحد نعمائی انی انا الله لا اله الا انا قاصم» «الجبارین و مدیل المظلومین و دیان الدین لا اله الا انا فمن رجا غیر» «فضلی اوخاف غیر عدلی عذبته عذابا لا اعذبه احدا من العالمین فایای» «فاعبد و علی فتوكل انی لم ابعث نبیافا كملت ایامه و انقضت نبوته» «الا جعلت له وصیا و انی فضلتك علی الانبیاء و فضلت وصیك علی الاوصیاء» «و اكرمتك بشبلیك و سبطیك حسن و حسین و جعلت حسنا معدن» «علمی بعد انقضاء مدت ابیه و جعلت حسینا خازن و حیی و اكرمته» «بالشهادة وحدت له بالسعادة فهو افضل من استشهد و ارفع الشهداء» «درجة جعلت كلمتی التامة معه و حجتی البالغة عنده بعترته اثیب و» «اعاقب و اولهم علی سید العابدین و زین اولیائی الماضین و ابنه شبه جده» «المحمود محمدالباقر علمی و المعدن لحكمتی سیهلك المرتابون فی» «جعفر الراد علیه كالراد علی حق القول منی لاكر من مثوی جعفر و»
«لا سرنه فی اشیاعه و انصاره و اولیائه اتیحت بعده بموسی فتنة حندس» «لان خیط فرضی لا ینقطع و حجتی لا یخفی و ان اولیائی یسقون الكأس» «الا و فی و من جحد واحدا منهم فقد جحد نعمتی و من غیر آیة من كتاب» «فقد افتری علی ویل للمفترین الجاحدین عند انقضاء مدت موسی عبدی» «و حبیبی و خیرتی فی خلقی علی ولیی و ناصری و من اضع علیه اعباء النبوة» «و امتحنه بالاضطلاع بها یقتله عفریت مستكبر یدفن فی المدینة التی» «بناها العبد الصالح الی جنب شر خلقی حق القول منی لا سرنه بمحمد» «ابنه و خلیفته من بعده و وارث علمه فهو معدن علمی و موضع سری و حجتی» «علی خلقی لا یؤمن عبد به الا جعلت الجنة مثواه و شفعته فی سبعین من» «اهل بیته كلهم قد استوجبوا النار و اختم له بالسعادة لابنه علی ولیی و» «ناصری و الشاهد فی خلقی و امینی علی و حیی اخرج منه الداعی الی سبیلی» «و الخازن لعلمی الحسن (علیه السلام) و اكمل ذلك بابنه م ح م د» «رحمة للعالمین علیه كمال موسی و بهاء عیسی و صبر ایوب فیذل» «اولیائی فی زمانه تتهادی رئوسهم كما تتهادی رؤس الترك و الدیلم» «فیقتلون و یحرقون و یكونون خائفین مرعوبین و جلین تصبغ الارض» «بدمائهم و یفشو الویل و الرنة فی نسائهم اولئك اولیائی حقا بهم» «ارفع كل فتنه عمیاء حندس و بهم اكشف الزلازل و ارفع الاصار» «و الاغلال اولئك علیهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئك هم المهتدون»

ترجمه:

بنام خداوند بخشنده ی بخشایشگر

این (لوح) نوشته ای است از جانب خداوند توانای درستكار برای
محمد (ص) پیغمبر او و نور و واسطه و حجاب و دلیل بسوی او، این نوشته را «روح الامین» از نزد پروردگار نازل نموده، ای محمد (ص) بزرگ شمار نامهای مرا، و سپاس گزار نعمت های مرا، و آنها را انكار منما، بدرستی كه منم خداوند و معبودی جز من نیست، منم در هم شكننده ی ستمكران و یاور ستمدیدگان و پاداش دهنده ی روز جزا، نیست معبودی بجز من، هر كس بغیر فضل من امیدوار و از غیر عدل من هراسناك باشد، او را كیفری رسانم كه احدی از جهانیان را آن گونه كیفر ننموده باشم، پس تنها مرا پرسش نما، و بر من توكل كن، من مبعوث نكردم پیغمبری را جز اینكه پس از سپری شدن زندگانیش و انقضاء نبوتش برای او جانشینی قرار دادم، و ترا فضیلت دادم بر پیغمبران، و برتری دادم وصی ترا بر اوصیا، و گرامی داشتم ترا بدو فرزند و دو شیر بچه ات حسن و حسین، و حسن را پس از سپری شدن ایام پدرش كان علم خود قرار دادم، و حسین را نگاهبان وحی خود نمودم، و او را بشهادت گرامی داشتم و سعادت را بر او حتم فرمودم، و او برترین شهدا و درجه اش برتر از درجه ی سایر شهیدان باشد، كلمه ی تامه ی خود (ولایت) را نزد او قرار دادم، و حجت رسای من با اوست، بعترت او پاداش میدهم و كیفر میكنم، (یعنی بسبب عترت او) اول آنها بزرگ و آقای عبادت كنندگان و زینت دوستان گذشته ام، و فرزند او همانند جدش پیغمبر (ص) محمد الباقر (شكافنده ی) علم من و مركز حكمت من، بزودی هلاك گردند شك كنندگان درباره ی جعفر، رد كننده ی بر او مانند رد كننده ی بر ماست، گفتار درست از من است، هر آینه گرامی میدارم جایگاه جعفر را، و وی را مسرور میسازم
بدوستان و یارانش، مقدر گردیده بعد از او وصایت بموسی در حالیكه زمان او تاریك و ظلمانی است، زیرا رشته ی فرض من گسیخته نمیگردد، و حجت من پنهان نمی ماند، بدرستیكه دوستان من سیراب میگردند بجام لبریز و سرشار، هر كس یكی از آنان را انكار نماید هر آینه نعمت مرا انكار كرده، و هر كس آیه ای از كتاب من تغییر دهد بتحقیق بر من دروغ بسته، وای بر دروغ زنندگان و منكرین، هنگام سپری شدن زمان موسی بنده ی من و دوست من و بر گزیده ی من در خلقم و یاور من و كسیكه میگذارم بر عهده ی او مشقت و رنج پیغمبری را، و به این سبب او را آزمایش مینمایم، میكشد او را عفریت سركش (مأمون) و مدفون میشود در شهری كه آنرا بنده ی صالح در مجاورت بدترین خلقم بنا نموده، گفتار حق از من است، هر آینه مسرور میسازم (علی بن موسی را) بفرزندش محمد و جانشین او و وارث علم او، پس او معدن علم من و جای سر من و حجت من بر خلائق است، ایمان نمی آورد به او بنده ای، مگر اینكه شفاعت او را درباره ی هفتاد نفر از اهل بیتش كه همگی آنها سزاوار آتش باشند میپذیرم، و تمام میكنم سعادت را برای او درباره ی فرزندش علی، دوست و یاور من و گواه در میان بندگانم و امین بروحیم، و خارج میسازم از او خواننده ی (مردم را) بسوی راه من، و اوست معدن علم من حسن (ع) و كامل میگردانم این امر را بفرزندش م ح م د كه رحمت است مر عالمیان را، بر اوست كمال موسی و بهاء عیسی و صبر ایوب (الی آخر حدیث).